خالم عروس عموش شدع و عروس اول هم هست اصفهان زندگی میکنه
مادر شوهرش فوت کرده و برادر شوهرش و پدر شوهرش با خالم زندگی میکنن یه جا غذا میخورن میخواین کلا ارامش نداره خالم
دوتا جاری هم داره ک اونا جدا زندگی میکنن و یه هفته یه هفته میان خونه خالم شوهر خالم حتی کارش شریکی هست با پدرش جرعت نداره از خودش دفاع کنه و مستقل بشه
هر موقع هم ک مامانم و داییام میزن خونه خالم پدر شوهرش از قصد دعوا راه میندازه تا کسی از خواهر برادرای خالم نیاد دور و برش
دوتا جاریش غریبه هستن پدر شوهرش اونا رو محترم میدونه و باهاشون خوب رفتار، میکنه اما خالم رو که دختر برادرش هم میشه رو کلفت خونش کرده
داییام گفتن قهر بیا تهران خالم میگه اگ دنبالم نیان چی میگه بدون بچه هام کجا بیام اگ زندگیم خراب بشه چی