2752
2734
عنوان

پسری ک به دخترخالش بیش از حد نزدیکه

238 بازدید | 25 پست

بچه ها من چن وقته با یکی اشنا شدم ک خانوادهامون درجریانن فقد فعلن رسمی نیست

بچها با دخترخالش خیییلی صمیمیه مثن طوریه ک انگار خواهر برادر واقعین 

من حسود نیستم فقد شمام چون دخترید منو درک میکنید ی طوریم نمیدونم چرا ولی دوس ندارم 😕

بعدشم حس میکنم از ی طرف دخترخالش خیلی خوشگله و اگه من برم تو خونوادشون کم میارم در برابرش 😕

پ ن : واقعن از رو حسودی نیست فقد دوس ندارم با دخترخالش صمیمیه دخترخالشم نامزد داره و درجریانه ما باهمیم

چه جور صمیمیتی هست

ولی من هرگز کسی را که به خاطرم گریه کرده بود، ترک نمیکردم هرچه ميخواهی از دست بده به جز دلی كه تلاش ميكند برای خوشحال كردنت دست به كارهای بسياری بزند، بعضی دل ها هيچ جايگزينی ندارن
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



خب میتونی به اون کسی که دوست داری بگی من نمیخوای صمیمی باشین الکی بگو حسودی میکنم که مثلا خوشال شه دیگه صمیمی نباشن میفمم چی میگی سخته... 

حرف زدن مشکلو حل میکنه... 

2731

درکت میکنم حست طبیعیه اگر رابطتون جدی شد بهش بگو دوست ندارم انقدر صمیمیت چون مردا خودشونم از این چیزا بدشون بیاد به خانما میگن 

گاهی برکت در نداشتن، نرسیدنه به جای اصرار اعتماد کن...💛
چه جور صمیمیتی هست

مثلن راجب همه چی باهم بحث میکنن

دعوا میکنن چ میدونم عکسای قدیمیشونو دیدم دخترخالش بغلش کرده بود دست انداخته بود دور گردنش عکس گرفته بودن و اینکه تو یکی از عکسا دست دوس پسرم تو سر دخترخالش بود خیلی ازون حرکت بدم اومد اما قدیمیه 😕😑

اگه اونم نامزد داره خوبه ازدواج کنین میتونی رابطه هارو کم کنی

یکم در مورد خودم توضیح بدم «به نام خدا هستم، از بچگی بزرگ شدم، تو بیمارستان به دنیا اومدم، صادره از شهرمون، همونجا بزرگ شدم، چند سال سن دارم، بابام مَرد بود، تو دوران کودکیم بچه بودم، با رفیقام دوست شده بودم، به دوست داشتن علاقه دارم، قصد ازدواج نه دارم، بعضی شبها که می خوابم خواب می بینم، تو خونمون زندگی می کنیم، تا حالا نمردم و...»
مثلن راجب همه چی باهم بحث میکنن دعوا میکنن چ میدونم عکسای قدیمیشونو دیدم دخترخالش بغلش کرده بود دست ...

اینا به نظر من ادی نیس 

ولی برو خداتا شکر کن نامزد داره 

وگرنه کارت زار بود

ولی من هرگز کسی را که به خاطرم گریه کرده بود، ترک نمیکردم هرچه ميخواهی از دست بده به جز دلی كه تلاش ميكند برای خوشحال كردنت دست به كارهای بسياری بزند، بعضی دل ها هيچ جايگزينی ندارن

بهتره دورشو خط بکشی ،اگه اینقدر صمیمیه ،چند وقت دیگه طاقت نمیاری میخوای بهش گیر بدی اونوقت بهت  میگه ،ما از اول این جوری بودیم ندیدی کور.....

حتی اگه یه شب باعث شدی یه نفر با غم بخوابه به انسان بودن خودت شک کن
درکت میکنم حست طبیعیه اگر رابطتون جدی شد بهش بگو دوست ندارم انقدر صمیمیت چون مردا خودشونم از این چیز ...

از قبل بهشم گفتم 

واقعن درکم کرد و کلی باهام حرف زد چون خیلی اذیتم کرد قضیه بهش گفتم گفت ما قبلن بیشتر از چیزی ک فک کنی صمیمی بودیم ولی الان نه کمتر چون دلیلی نداره تو ناراخت میشی اینجوری کنم ولی از اونور مامان دختره ینی خالش باهاشون بوده رفته بودن شهربازی اینا بعد گفت نمیشه ک جز خانوادمه نمیتونم کاملن قطع ارتباط کنم یا چیزی

بعدم دختره کرج زندگی میکنه گفت مثن با خالم چند وقت یبار میان نمیشه ک نرم حداقل ب خالم سر بزنم خب اونم اونجاس 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   مائده6525221  |  7 ساعت پیش
توسط   mehrsathename  |  16 ساعت پیش