دیشب با مامانم رفتیم تا جایی بچهامو گذاشتم پیش بابام و داداشم بعد من ابرو هامم پره الان اصلاح چن روز دیگه میخام برم انگشترامم دستم نیس چند روزه در اوردم گذاشتم کنار چون خوشم نمیاد از انگشتر زیاد بعد تو ون ی خانومی کنار مامانم نشسته بود و همینجوری صحبت میکردن بعد ک پیاده شدیم تا ی جایی مسیرش با ما یکی بود من رفتم از مغازه اب معدنی بگیرم اونا همینجوری اروم اروم میرفتن بعد ک من رسیدم بهشون خانومه خداحافظی کرد از ما و رفت موقع خداحافظی ب مامانم گفت ببخشید بازم شرمنده بعد از مامانم پرسیدم گفتم چرا عذرخواهی کرد گفت فکر کرده تو مجردی گفته اگه اجازه میدین بیشتر رفت و امد کنیم اشنا بشیم اگه بشه دخترتونو برا پسرم بگیرم مامانم میگه گفتم نه بابا دخترم شوهر داره دوتا بچه هم داره 😂😂😂😂😂
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
من نمیدونم تو دلت چی میگذره ولی حاضرم قسم بخورم ب اون لحظه ای ک کلی درد میکشی و چشمات پر از اشکه، خدا تو رو میبینه " خدا بی دلیل خواسته ای رو تو دلمون نمیذاره "