دیشب خواب دیدم رفتم کلاس دبیرم برای ثبت نام
دبیرم اونجا با منشی خیلی بداخلاق و داشت پاسخنامه تشریحی جزوه مینوشت... بعد میگفت اه دیگه حوصله شو ندارم
منم گفتم میخواین من بنویسم؟ گفت نخ نمیخواد خراب میکنی
گفتم نه مینوسم گفت هرحا رو خراب کردی با غلط گیر دورشو بگیر
منم نوشتم و یکی خراب شد با غلط گیز گرفتم...
بعدش دبیرم از خواب بیدار شد و نمیدونم چی گفت اما من همینجور میگفتم نه من نبودم و توضیح میدادم بعدش با لبخند قبول کرد...
اومدم خونه رفتم باشگاه مربی مون پنجشنبه هم مثل اینکه بود
چون حرکاتی که میزدیم مال پنجشنبه ها بود
بعدش داشتم میدویدم خیلی خوب اما مربی مون میگفت این حرکت بزن و بدو نمیتونستم یا نمیشد یا خیلی کند میشد
گفت اشکال نداره... بعدش اومدیم خونه
مادر بزرگ و عمه ام رفته بودند اتاق مامان و بابام نشسته بودن
نمیدونم مادربزرگم یا مادر مادر بزرگم یادم نیست
مامانم رفت ازشون پذیرایی کنه کلی چیزای خوب براشون برد به من گفت تو شکلات و آجیل ر بیار
منم در طی دنبال شکلات وقتی پیدا کردم مامانم خودش اومد گفت چرا انقدر لفتش دادی
بعدش که اونا رفتن خوابیدن
مامانم اومد بستنی درست کنه تو دستگاه بستی درست کن تو 1 دقیقه که شیر و میوه میرختی بستنی میشد
بعد اونجا توت فرنگی و طالبی و یه طعم دیگه هم بود.
مامانم طالبیش رو خورد اما درست بستنی نشد.
بابام هم همه ی توت فرنگی هارو داد بودبه مادرش خورده بود
منم نفرین پدرم میکردم چون خیلیی آزارم داده بود اونم با تلفن حرف میزد میگفت من چی میگم و آبرومو میبرد
خلاصه منو مامانم تو حول هوش ظهر بوو رفتیم به دنبال بستنی درست کن مثل اینکه تو حومه شهر کنار ابخوری ها ایت دستگاه بود
به داداشم که تو کمپ بود زنگ زدیم گفت من توت فرنگی میخوام برام بهتره
خلاصه مامانم رفت تو مدرسه داداشم چگن تو مدرسه ما ابخوری یه دونه داشت و اینشکلی نبود و تو مدرسه هم جالبه که نبود و پشت ابخوری کلی رب گوجه بود
یه خانواده دیگه هم. اومدن مثل ما بودن. با دوتا لیوان دنبال بستنی
بعد داداشم با قیافه خیلی خرخون و تغییر کرده (خیلی درسخون نیست برادرم
اومد و گفت اون قسمت هست کنار کمپ ما
رفتیم برادرم کمپش تو پل عابر پیاده بود و اونجا درس میخوندن 😐
خلاصه بستنی رو خوردیم و مادرم اول به برادرم داد و بعدش به من که مال من دو رنگ بود و این دورنگ قاطی نمیشد.
هرچقدر هم میزدن نمیشد...
و بیدار شدم
توروخدا یکی تعبیر کنه من دیشب به هیچکدوم فکر نمیکردم.