گفتم بهتون تو تاپیک قبلی.
یکی بهم گفت هرکی جای اون بود جواب طرفو میداد چون گذشته ای باهاش داشته و...خودم به این فکر کردم من جایی رو دست گذاشتم که احتمالا نقطه ضعف خیلیاس.
بهرحال من این داستانو واسه صمیمی ترین دوستم تعریف کردم اون گفت تو اشتباه کردی نباید اینکارو میکردی. حالا چجوری امتحان کردی منم شوهرمو امتحان کنممم وسوسه شد! گفتم تو چیزی از گذشته اش نمیدونی که از اون طریق بخوای امتحانش کنی مردا دیوونه نیستن که به پیج فیکی که نمیشناسن پا بدن مگر اینکه خیلی هول باشن. این گذشت دو سه روز میگذره امروز به دوستم گفتم همسرم کلی گریه کرد خواهش تمنا عذرخواهی حبران میکنم منو ببخش من تا اخر عمر نوکر تو خواهم بود من خیلی بهت بدی کردم من قدر تورو ندونستم هرچی به پات بریزم کمه و... من خودمو اصلاح میکنم هر چی تو بگی انجام میدم من یه لیست نوشتم نخندین ولی یکیش کاهش وزن بود( میخوام اراده رو قوی کنه). فعلا سه روزه رژیم گرفته چیزی که از همسر شکموی من بعید بود همیشه میگفت یکی از لذت های زندگی خوردنه.اینم بگم که فیلم س.ک.س ی زیاد نگاه میکرده !!!!. اینم گفتم ترک مطلق. بفهمم تا ابد منو نمیبینی.
منم نگفتم طلاق میخوام گفتم من میخوام جدا زندگی کنم. خونه بنام منه. ماشین و طلاهم واسه منه. در واقع خودش خواسته بود اخرین طلا هم دو هفته پیش خرید برام. یعنی با زور نبوده چیزی. ( تو خرید و ماشبن طلا من خیلی طلا از مجردیم داشتم کمک بودم). و اینم بهش گفتم هرچی بخریم نباید بنام تو بشه تو ادم قابل اعتمادی نیستی. گفت قبول من بدهکارتم تا اخر عمرم فقط نگو جدا بشیم یا جدا زندگی کنیم من دق میکنم. قراره ماشین رو عوض کنیم من قبلا کفته بودم ایندفعه نصف رو بنام تو کنیم. با این اتفاق حرفمو عوض کردم گفتم اصلا)
دوستم گفت عوارض اینکارتو در اینده میبینی تو شوهرتو خورد کردی و تحقیرش کردی. گفتم تو شوهرتو امتحان کنی پا میده یا نه؟ گفت نه مطمئنم نه. گفتم صد درصد؟ گفت صد درصد من زندگیه خوبی دارم.
پیاممو قشنگ بخونید از اول. نمیدونم چرا از این جمله ی اخر دوستم ناراحت شدم مدام هم میگفت تو مگه میخوای اذوقه حمع کنی طلاق بگیری؟ هرچی داری حق اونم هست و این کار تو درست نیست و...
