دیروز بعد ۱۵ روز مهمون داری بالاخره رفتتت مهمونمون!
خواهرم بود
واقعا عصبی بودم که موندنش انقذز طولانی بود و دیروز که رقت گفتم فردا استراحت میکنم و خونه و تمیز میکنم
خونه مثل بمب منفجر شده انقد شلوغ شده
آشپزخونه داره میترکه
خودمم خسته کوفته بعد مهمون داری
دیشبم ساعت۵ خوابیدم
دیشب شام هم واسه همکارای شوهرم که شب کار بودن من درست کردم بردیم بهشون دادیم و ساعت نزدیک ۱۲ شب بود اومدیم خونه
تا اومدیم خونه مادر شوهرم زنگ زد به شوهرم که چه خبر فلان شوهرم گفت هیچی شام بردیم واسه همکارام اونم کفت واسه منم بیار😐😐😐 شوهرم گفت اونو باید زودتر میگفتی الان غذا کم میاد اونم گفت باشه پس حالا که مهمونتونم رفته به زنت بگو فردا ناهار میام اونجا ! شوهرمم گفت باشه من اتاق بودم بدون اینکه از من بپرسه اوکی هستی ؟
در صورتی که چند روز پیش که با مادر شوهرم حرف زدم خودم بهش گفتم پنجشنبه بیا خونه ما
الان من خسته کوفته خونه یا این وضع چیکار کنم ؟؟؟؟