من هیییییییچ حسی ب جنس مخالف ندارم
ن عشق ن علاقه ن حتی ذوق و شوق ازدواج
اون موقع ک داشتم شرایط ازدواج نداشتم و خواستگار نداشتم عقلم نداشتم
الانم
هیچ حذابیتی برام ندارن پسرا حتی بهترینشون بیاد سراغم ب راحتی بهش میتونم بگم حوصلتو ندارم
هیچی خوشحالم نمیکنه ن طبیعت نه چیزی درواقع روحم مرده نمیدونم چرا اینطوری شدم
بخاطر اینه ک از سنم گذَشته یا درست میشم؟؟
یه جور ناامیدیه از لذت بردن از زندگی تا اومدم لذت ببرم ی بلایی سرم اومد دیگ ناخوداگاه مقاومت میکنم برا لذت بردن