وااای دعوامون شد حسابی اول صبحی
کلی فحش کشش کردم
بهش تهمت زدم داد زدم گفتم تو خرابی فاسدی و کلی حرفای زشت دیگه که تا حالا اصلا نگفته بودم و یه نسبت بد دیگه بهش دادم
که وحشتناک عصبانی شد مشتاشو گره کرد که منو بزنه
و همین طور که نشسته بودم رو زمین با پاش لگد زد به کمرم
کاری که تا حالا نکرده بود و داد میزد چرا تهمت میزنی
مگه چیکار کردم قسمش دادم گفت این فیلما رو همکار احمقم فرستاده به شوخی و برا چند نفر دیگه هم فرستاد و من اصلا باز نکردم که اینو باور نکردم و سریع پاکشون کرد
بهش گفتم دیشب تا حالا نخوابیدم حالم بده
گفت مگه فضولی که بری تو گوشی من
گفتم زن و شوهر از هم چیزی رو مخفی نمیکنن
گفتم کاری نکن بهت شک کنم
تو هم هر وقت خاستی برو سر گوشی من
گفت تقصیر این نی نی سایت بی صاحبه که هی میری توش
بعدش پدر منو در میاری
بعدش خودش غصه اش شد برا حال زار من
و به زور کشوندم صبحونه بخوریم
گفتم میخاستم هر وقت رفتی سرکار به بابات زنگ بزنم
بگم فیلم تو گوشی داری و.... چشماش گشاد شد و با وحشت گفت عجب خلی هستی تو
اینو گفتم حساب کار بیاد دستش
ازش معذرت خواهی کردم که تهمت زدم
اولین بارم بود که تهمت بهش زدم
ولی داغونم که دیشب تا حالا اینقدر حرص خوردم و قضاوت کردم و اونو کلی عصبانی کردم و بدتر اینکه منو بزنه و روش باز بشه محکم نزد ولی باز داغونم و خوابم میاد