تازه خود من پنج سال با یکی بودم طرف یه شبه گفت من میخام ازدواج کنم خانوادشم چون من مطلقه بودم گفتن خرابی نمیزارم عروسمون شی به هر حال به پسره ارث رسید و ازدواج کرد خدا میدونه من چی کشیدم بماند یه هفته بعد از عروسیشون دختره ناراحتی قلبی میگیره میره آی سی یو بعدشم عمل قلب باز انقدم از خاواده پسره تیغ میزنا که از اون ارث و میراثشون هیچی نمونده خانواده پسره هم به چیز خوردن افتادن