یه لحظه کمکم کنین
شوهر من یه ماهه دو شیفت شده سر کارش صبح تا یک اینا عصر سه و نیم راه میوفته یه ساعت بعد میرسه تا نه شب مشکلم اینه خیلی کم توجه شده بم اصن مث قبل نیست زنگ نمیزنه کم میزنم نخریم پذیر شده زود جوش میاره اینم بگم عقدیم اون یه شهر دیگه س تنها من با خانوادم شهر خودمون .تا میخام مسکلمو بهش بگم صحبت کنیم یا امتحان اون شهر میپره یا شب خوابش می‌بره امروز کلا چهار دقیقه حرف زدیم چهار دقیقه!حس میکنم دوستم ندارن دیگه از جزییات روزم نمی‌رسه من خیلی به توجه حساس بودم خط قرمز بود اما خیلی بی توجهه میگه منتظرم بری خونه از سر کار. زنگت بزنم نمیزنه کلا خیلی غصه میخورم منتظر میمونم تعسم نمیزنه هرچی م بگم یا بهانه یا توجیح من نمیخام ده ساعت حرف بزنه دلم میخواد چند. یقه باشه ولی باشه زیاد.الانم سر کاره دید قبلش بغض کردم که زنگم نزد رفت سرکارش گفت زنگت میزنم بازم نزد خیلی دلم شکسته حس میکنم دیگه دوستم نداره شوهر نیست برام مردای غریبه الان بیشتر من باهاشون وقت میگذرونم سر کار تا شوهرم اون نیست کلا همین زنگم بود دیگه نیست میگم سرد باشم بیاد طرفم میاد میگه دلم تنگه ولی بازم طرفم نمیاد زنگ نمیزنه پیام نمبده ناموسش نیستم انگار
