کلا هفته ای یکبار با همسرم میرفتیم پیششون . دیروز ، چونکه شب قبلش شوهرم شیرینی تر خریده بود، گفتم حیفه ، ما که نمیخوریم . بردم براشون . شیرینی ها سالم و دست نخورده بودن . رفتم اونجا . شیرینی ها رو بدم بهشون ، دیدم خونشون مهمون دارن . البته قبلش زنگ زدم پرسیدم کسی هست یا نه ؟ گفتن نیست ، ولی مهمون انگار یهویی اومده بود ، بعد رفتم اونجا . خیلی خیلی سرد برخورد کردن. جعبه شیرینی رو توی پله ها ازم گرفتن . بعد رفتم داخل . مهمونشون هم دوست خواهرشوهرم اینا بودن . بیست دقیقه نشستم. دیدم هیچکس باهام حرف نمیزنه ، گفتم با اجازه من برم . بعد گفتن بودی حالا . گفتم نه زیر گاز رو یادم رفته خاموش کنم . گفتن باشه پس برو دیگه . خیلی از رفتارشون خوشم نیومد .🫠🫠
بعد با خودم گفتم شاید چون جمعه با شوهرم رفتم . دیگه نباید میرفتم