من ماجرای دعوا رو میگم بهتون ممنون میشم راهنمایی کنید 🙏🏻
چند وقت پیش من و همسرم ساعت یک شب یه دعوای خیلی شدید و بدی داشتیم... جوری که دوتا لیوان شکستیم و صدامون هم خیلی بالا گرفت ... اینم بگم که من شهر غریبم و از خانوادم دورم ... توی این دعوا همسرم یهو گوشیشو برداشت و رفت توی لیست تماس هاش ... من حدس زدم که میخواد مثل دفعات قبل به مادرش یا مادرم زنگ بزنه ... من پیش دستی کردم و به مادرش زنگ زدم ... با گریه گفتم که من الان میام خونتون ...
میدونم خیلی اشتباه کردم که زنگ زدم بهشون اون وقت شب ولی من اونقدری ناراحت و عصبی شده بودم که حتی حواسم به ساعت نبود ... فقط دنبال جایی بودم که بهش پناه ببرم ... خیلی شب بدی بود ...
نمیتونید بفهمید که اون شب چه جنونی همسرمو گرفته بود ... طوری بود که من واقعا دیگه قیدشو زدم همون لحظه ...
بعدش که به مادر شوهرم زنگ زدم صدای همسرم خیلی بلند تر شدو من بدون حرفی قطع کردم ...
بعدش هر چه قدر زنگ زدن جواب ندادم ...
تا اینکه به همسرم زنگ زدن ...