شوهرم گفت بیا بریم شام خونه خواهرم
گفتم خودش دعوت کرد گفت آره
خلاصه اومدیم خونه گرم بوی بد ماهی میات
خواهرشم با لباسای نامرتب بزور اومد سلام داد
نشستیم شوهرمو صدا کرد گفت از خودت و زنت پذیرایی کن شربت آبلیمو رو
بعد شوهرم گفت غذا چیه گفت هیچی ما خودمون خورشت ظهریو میخوریم برای شما ماهی لای نون تست گذاشتم دارم سرخ میکنم
بعد بچش انقد شیطونه شربتو ریخت رو شلوارم خواهر شوهرم حتی یه دستمالم بهم نداد خودم پاشدم با آب لوله آب پاشیدم روش
واقعا ناراحتم