یه بار خیلی یهویی نشسته بودیم همینجوری پاهاشو از نیمکت عقب دراز کرد جلو گفت پاهامو ماساژ بده اون روز با دوسپسرم رفته بودیم بیرون اینجوری ماساژ میداد اونجوری ماساژ میداد منم کپ کردم اصن 😐بعد چیزی نگفتم و فقط نگاه کردم اونم چنتا حرف زد گفت چرا اونجوری نگاه میکنی فلان بعدشم قهر کرد
آیا من کاراشتباهی کردم؟ خب ینی چی پاهامو ماساژ بده