به روی همسرم نیاوردم فهمیدم دروغ میگه ولی خیلی دلم شکسته

 سلام عزیزدلم

خونه ما قصه اش سر دراز داره و اگر داستانش رو بشنوی روزی هزار بار منو لعنت میکنی بخاطر اشتباهم ولی اشتباهی هست که کردم دو سال پیش و نه راه پس دارم و نه راه پیش و الان تنها کاری که میتونستم بکنم این بود حداقل سندش به نامم باشه فقط در همین حد بدون همه مالکیت این خونه رو متعلق به شوهرم و خانوادش میدونن و من حداقل تا زمانی که نتونم دو میلیارد جم کنم با حفظ نرخ تورم و کلا این خونه رو عوض کنیم بریم یجا دیگه نمیتونم از این داستان رها بشم واسه همین فک میکنم اگر اونقد جم کنم هم بهتر اینه یه خونه سبک تر به نام خودم بردارم بدم اجاره ؛ اینم توش زندگی کنیم منطقی تره (این خونه تو یه محله نسبتا خوب مرکز آستانه قیمتش کم نیست)

که خودت میدونی با حقوق کارمندی همو پولو هم جم کردن خیلی زمان میبره هر قدرم زرنگ باشم.

بخدا امشب گفته بیا بریم دور بزنیم 

یه ماشین هی بوق میزد اینم برگشت فحش داد! طرف زد دنبالمون با وساطت من ول کرد رفت 

بخدا خسته شدم

حالا چرا بهم ریخته قراره من بهش پول بدم اون فقط ماشین عوض کنه

خیلی خستم به خدا

من مرد زندگی خودم که هستم هیچ

مرد زندگی شوهرم هم هستم

خانوادم هم اندازه یه پسر بزرگ ازم توقع دارن دیروز مامانم زنگ زده بیا طلاهاتو بفروش یه زمین بخر برا ما خونه درست کن بخدا انگار من سر گنج نشستم

عزیزم حس میکنم قبلا یبار این حرف رو شنیدم

من همیشه هرجوری شوهرم دلش بخواد باهاش راه میام مخصوصا تو رابطه هیچی براش کم نمیذارم

با اینکه شاغلم اکثر مواقع هر شب دوش میگیرم 

همیشه موها و تنم سعی میکنم بوی عطر بده و ...

هیچوقت هم منتی سرش نداشتم

از شانس من شوهرم از روز اول رابطه براش اولویت دهم زندگیش هم نبود خودت حساب کن دیگه نصف قدرتی که یه زن بدست میاره همین قضیه اس من توش صد باشم شوهرم ۳۰ براش کافیه!!!

وقتی یکاری میکنه ازش تشکر میکنم خودش قشنگ حس میکنه تا چند روز حال من خیلی بهتره

اما اشتباه زندگیم میدونی کجاست؟

کنترل مسائل رو به دست گرفتن

درست کردن همه چیز

کنار اومدن با همه چیز

نخواستن و در عوض ارائه دادن 

حمایت گر بودن و ...

حالا فک میکنی شوهرم بدش میاد اصلااااا

یه زن با یه مشکل روحی رفته یکی پیدا کرده که قشنگ جای این زخم رو براش پر کنه

حالا من خودمم بخوام بکشم کنار شوهرم نمیتونه تغییر کنه

فدات بشم دوست عزیزم

سلام دوست قشنگم ممنون از راه حل های عالیت

حقیقتش

من کلا دختر احساساتی هستم و فوق العاده با قربون صدقه با شوهرم حرف میزنم 

هر شب کلی میبوسمش 

انقد که بهش میگم دوستت دارم اون نمیگه

انقد که من واسه رابطه شور و اشتیاق دارم اون نداره

انقد که من به نظافت اهمیت میدم اون نمیده

واسه خرید نون دروغ چرا نه تشکر نمیکنم 

ولی وقتی میوه بخره یا با دست پر بیاد کلی تشکر میکنم چون خیلی براش مهمه توجه کنم به خریداش حتی اگه گوجه پیاز باشه 

فقط غذا با وضو درست نمیکنم

البته از لحاظ نرمی شوهرم خیلی عاشقمه فقط خسیسه

واینکه غیر مستقیم اصلا روش جواب نمیده خودش رو میزنه به اون راه کلا

تازه مستقیم هم بگی گاهی توجه نمیکنه و خودش رو سرگرم نشون میده ...

افرین اگر برای زندگیمون هزینه کنه نه وقتی میدونه من به اندازه کرایه راهم یا پول کتاب دانشگام اونم ترم آخر اونم درس آخر پول ندارم بخواد دریغ کنه

وگرنه کی بدش میاد شوهرش پول داشته باشه 

عزیزدلم با هم خریدیم خونه رو

اول سه دنگ سه دنگ زدیم

هی مامانش میگفت بیا ۳ دنگتو بزن بنامم و کلیییی داستان ها که طولانیه

در نهایت تصمیم جفتمون البته با اصرار من بخاطر رفتارای خانوادش که عملا ۶۰۰ _۷۰۰ میلیون تومن سرمون کلاه گذاشتن و شوهرم نمیتونست جلو خانوادش وایسه سند شد به نام من

زندگی با پسران سرزمینم همینه جانم متاسفانه ‌... حداقل ما درست تربیت کنیم

سلام عزیزم من از سال ۹۱ کار میکردم

از همون اویل هم طلا پس انداز میکردم

درآمدم هم بد نیست

این سه سال چون ازدواج کردم در واقع شوهرم بیشتر پیشرفتش مشخص شده من که از قبل هم داشتم