سلام خانوما. من دختری هستم که خانوادم سطح مالی خیلی پایینی دارن زمانی که مجرد بودم خودم شاغل بودم و سعی میکردم کمک پدرم باشم ، تومحلکارم با یک آقا اشنا شدیم و خیلی همدیگرو دوس داریم ازدواج کردیم با کلی سختی و مشکلات ،،،، خانواده همسرم وضعیت مالیشون خوبه و خانواده پدری من وضعیت مالی خوبی ندارن و همین اولین مخالفت از سمت خانواده پسر بود برای ازدواجمون ....
حالا 8ماهه عقد کردیم بدون هیچ عروسی و جشنی اومدیم خونه خودمون تمام وسایل خونمون جهیزیه هم همسرم تهیه کرد و پدرم واقعا نمیتونست کمکی کنه...
از سمت دیگه پدرم اینا اجاره نشین هستن و صابخونه بهشون گفته باید تخلیه کنن و پول رهن ندارن مادرم خیلی غصه میخوره وقتی مادرمو میبینم منم ذره ذره آب میشم،
روم نمیشه از همسرم کمکی بخوام..
اما قبلا با همسرم صحبت کرده بودم راجب وام ازدواجمون بهش گفتم وام گرفتیم به اندازه رهن خونه به مادرم اینا کمک کنیم گف از وام نه چون خودم وام نیاز دارم ولی کمکشون میکنیم.
الان که نیاز دارن دلم میخواد به همسرم بگم اگر میتونه کمکی بکنه ولی خودش هیچ حرفی نزده .
و حتی من خیلی ناراحت بودم چند روز دیشب بهم گفت من از سرکار میام خسته.. ناراحتی و مشکلات ذهنی خودتو و کسایی که اصلا به من مربوط نمیشن توخونه میاری منم اذیت میشم .
الان بنظرتون چطور بهش بگم میتونیم کمکشون کنیم ؟
بابام هیچکس نداره که کمکشون کنن هیچکس🥲
امروز میخوام راجبش باهمسرم صحبت کنم بنظرتون چطور بیانش کنم؟ لطفا نگین که بیان نکن و به همسرت نگو
تنها رفیق و امید من همسرمه به جز اوننمیتونم از کسی دیگ کمکبخوام.
فقط بهم بگین چطور بیان کنم و چی بگم