من نزدیک چهل سالمه ولی جدیدا از همه بریدم حتی

منم اینجورم

زیاد باهاشون گرم نگیر و رفت و امدت رو کم کن منم چهل شدم ۱۰سالیه به این موضوع پی بردم دلم برا خودم سوخت اینهمه وقت و محبت صرفشون کردم

منم ۳۶ سالمه دقیقاااااا همینطورم

نصفه شبی از دست مادرم داشتم گریه میکردم

انگار تازه با یه سری حقایق رو به رو شدم

اتفاقا نشونه بالا رفتن سن و تجربه اس

🥲🥲

👌.

این چیزی که میگی اوج پختگیه...من ده سال زودتر بهش رسیدم

منم ۴۳ ساله ام 

دو تا بچه هم دارم 

هفته پیش از دست مادرم چقدر گریه کردم 

چقدر سخته.منم دو تا بچه دارم.نمیدونی روز سوم زایمانم همین چند ماه پیش چیکار کرد مادرم...گفتنی نیست اصلا

مادرم همیشه برام بت بود.برادر خواهرم هر چی میگفتن میگفتم شما اشتباه میکنید.چون خودم بچه کوچیکه بودم و بی تجربه.ولی تو چالش های زندگی دیدم دقیقا عین اونا شدم چون مادرم اون روی دیگه اش رو بهم نشون داد.خدا میدونه منت نیست ولی خیلی دختر خوبی بودم براش ولی با یه حرف همه اش رو شست برد مادرم

اشتباهت همینه

تازه پخته شدی و فهمیدی همه سوارت شده بودن

دقیقا عین خودمی نکنه فامیل نزدیکیم ؟

من که خیلی خدا رو شکر میکنم چون خیلیا رو از دفتر تلفن و دفتر زندگیم خط زدم و خیلی بهم گفتن و میگن صله رحم واجبه و افسردگی گرفتی و ...

از تنهایی الانت نترس و خوشحال باش

چون اونایی که فکر میکنی دور و برت بودن اشتباه میکردی چون فقط سوارت بودن و اصلا کنارت نبودن

درکت می کنم 

مادرم اصلا ما رو دوست نداره اصلا 

فقط خودش رو دوست داره 

وقتی بچه بودیم نفرین مون که می کرد می گفت آرزو دارم که یک روز بیاد ببینم هر هفت تا بچه هام رو کفن کردن و جلوم گذاشتن 

همین قدر متنفره از ما 

در حالیکه من همیشه سعی کردم دختر خوبی باشم براش 

بیخود گریه کردی

یا حق گفته که گوش کن یا ناحق بوده که حواستو جمع کن گریه کردم دیگه چیه ؟

ای بابا 

شما نمی دونی که دل آدم بسوزه و از غصه بگیره مگه می تونه جلوی اشکش رو بگیره آخه 

همیشه همینه هرچی پدرمادر و اشنا برا ادم سنگ تموم میزارن بجای تشکر بدی میبینن و برعکس هرچه اینها بد میشن فرزندان سعی میکنن خوب باشن براشون .موندم چرا جواب خوبی بدیه آخه توی دنیا

شما با این سن مگه بار اولته ؟

تکون بخوری عروس و داماد دار میشی

مجبوری قوی بشی تا بتونی مشکلات بچه هاتو حل کنی نه که خودتم غش کنی کنارشون