من و خانواده شوهرم توی خونه دوطبقه زندگی میکنیم ، همیشه باهم میریم مسافرت و تفریح ، قرار بود بریم پارک باهم ولی من دیر متوجه شدم برای همین برای جمع کردن سبد پیک نیک دیر رفتم برای کمک کردن دیدم مادر شوهرم و خواهرشوهرام همه چی رو آماده کرده بودن، مادر شوهرم جوجه رو آماده کرده بود ماهم مرغ نداشتیم عذرخواهی کردم ازشون گفت اشکالی نداره باهم میخوریم ، رفتیم پارک یه دفعه بارون زد غذا هم کبابی بود، شوهرم باخنده به مادرش گفت ای کاش غذای قیمه یا زرشک پلو با مرغ درست میکردی که فقط گرم میکردیم الان نمیشه منقل روشن کرد و کباب کرد چون داره بارون میزنه ، مادر شوهرم جلوی دامادشون و دخترش که مادرشوهرم دعوتشون کرده بود، با ناراحتی به شوهرم گفت برو به زن خودت بگو بپزه بیاره چرا به من چرا میگی ؟ . من ناراحت شدم ولی چیزی نگفتم به نظرتون حق دارم ناراحت بشم یانه