بچه ها من اصلا نمیگم کدوم بازیگره
فقط بدونین داستان واقعیه ولی اون بازیگر و خانومش هیچوقت از جزئیات ازدواجشون جایی حرف نزدن منم نمیخوام بگم و بعدا پیگیر ماجرا بشن برام دردسر بشه
من یه فامیل دارم که تو روستایی که این خانوم زندگی میکرد هستن چون شوهرش معلمه رفته اونجا درس میده از مردم شنیده
اول بگم این روستا از نظر امکانات تقریبا با شهر برابر میشه گفت از امکانات اولیه شهر فقط بیمارستان و پلیس نداره
هتل رستوران تالار مسجد حسینیه بهداشت فروشگاه درمانگاه پست بانک و... همه چی داره
اینارو گفتم بدونین پیشرفته بوده
فامیلمون میگه نسترن (اسم مستعار خانوم روستایی) وقتی خیلی بچه بوده آرش(اسم مستعار بازیگر) که یه پسر بچه بوده و از همون بچگی بازیگر بوده رو میبینه و از همون بچگی بهش علاقه پیدا میکنه
بزرگ میشه باز یه فیلم دیگه میبینه و باز یه فیلم دیگه
عاشق و عاشق تر
میگن تو ۱۵ سالگی به حدی مجنونش بوده که براش نذر و نیاز میکرده و...
به جایی میرسه که دیگه خسته میشه از این حجم از دلبستگی
یه شب تو خواب میبینه تا یکی بهش میگه اگه میخوای به آرش برسی باید ۷۰ هزار صلوات بفرستی
نسترن بی اهمیت بوده به این خواب
یه مدت بعد اینقدر دیگه دلشکسته شده بود که تصمیم گرفت فراموش کنه و به اولین خواستگار جواب مثبت داد
تو سن ۱۶ سالگی ازدواج کرد و ۲ سال بعد دخترش رو به دنیا آورد تا اینجای داستان میشه گفت تقریبا آرش رو فراموش کرده بود
اما امان از اختلافات و اینکه یه فیلم از آرش پخش میشه که اون موقع مثل بمب صدا میده و شوهر نسترن هم اون فیلمو هرروز میبینه و نسترن دوباره به یاد آرش میفته
هستین بگم؟
یا دارمبرا خودم تایپ میکنم🙄