خیلی اذیتم کرد ولی بعضی روزا هرجارو که نگاه میکنم هست
یادمه میومدن خونمون اونجایی که مینشست .. بعضی اوقات به اون گوشه خیره میشم یادم میاد چجوری بهم نگاه می کردیم
میام تو اتاقم یادم یه خاطره ازش یادم میاد .. میرم لب پنجره اتاقم یادم میاد شبا که دلمون برای هم تنگ میشد میومد لب پنجره اتاقم همش یاد اون روزا میوفتم یک سال و نیم گذشته اون رفت با یکی دیگه ولی من هنوز هرجارو نگاه میکنم میبنمش ... خیلی اذیتم کرد از خودم بدم میاد وقتایی که دلم براش تنگ میشه وقتی بیرون میرم تو خیابونو که نگاه میکنم یادم میاد باهم از این خیابونا گذشتیم ... یه وقتایی یهویی بوی عطرش میاد ... بعضی اوقات که خیلی دلم تنگ میشه میرم عطر فروشی به فروشنده میگم فلان عطرو میخوام میاره یکم عطری که اون میزدو بو میکنم بعدم الکی میگم خوشم نیومد میام بیرون
خیلی دلم براش تنگ شده تو این یک سال و نیم حتی یکبار اتفاقی هم ندیدمش حتی یکبار چند بار مامانشو دیدم اما خودشو نه .. البته امیدوارم که نبینم :)))
بعضی اوقات دلم واسه مامان باباش ... داداشاش .. خونشون ... حتی ماشینشم تنگ میشه ...