چندسال پیش ک دوستم ایران بود یه دپس پسر داشت که خیلی پولدار بود اما خانواده ی خوبی نداشت پسره و خلافکار بودن
مامان پسره میره با مامان دوستم صحبت میکنه و وقتی مامان دوستم میفهمه اینا از چه خانواده این دوستمو مجبور میکنه ک کات کنن
دوستمم تقریبا ۱ سال با پسره کات بود ولی طاقت نمیاره و به پیره پیام میده و باز باهم دوست میشن تا اینکه پسره برای تحصیل میره روسیه
دوست منم یهو تصمیم میگیره باهاش بره و بدون اینکه خانواده اش بدونن با پسره داره میره میگه میخوام برم روسیه دندون بخونم
خلاصه که این دوتا میرن روسیه باهمم خونه میگیرن
اوایل همه چی خوب بود تا اینکه یه دوست دیگم که اونم روسیه درس میخونه گفت شنیدم این دوتا ازدواج کردن
پدر و مادر دوستم همکار و دوست پدر و مادر خودم بودن به مامانم گفته خیلی غیر مستقیم بپرسه ک دوستم با کی خونه گرفته و این چیزا و اینکه ازدواج نکرده و این داستانا ک مامان دوستم گفت نه بابا توی خوابگاهه
و یهو اون یکی دوستم ک روسیه بود با اینا تو یه هتل باهاشونه«اینا ماهانه هتل اجاره میکنن ارزونتر از خونه در میاد»
میگه که پسره دوستمو هرروز کتک میزنه و داد و بیدادشونه
امروزم دوستم استوری گذاشت از خودشون استوری گذاشت توی کلوز فرند و دیدم حلقه دستشه
یکی دوبارم ب خودم گفت که دوس داره برگرده ایران ولی خانواده اش قبول نمیکنن«به منم نگفته که ازدواج کرده»خیلی دلم براش میسوزه
بنظرتون به مامانش بگم؟مامانش تقریبا همکارمه و باهاس خیلی اوکیم
حس میکنم خیلی اوضاع دوستم در خطره😑نمیدونم چیکار کنم براش