من رابطه م با مادرم خیلی دووووور و خشکه هیچگونه محبت یا حرف مادر دختری بهم نمیگه، بخدا حس میکنم سرراهی بودم، هیچ حرف مشترکی نداریم جز ی سری حرفهای معمول و دم دستی، اصن یجور خاصی رفتارش خشک و بی محبته، کوچکترین کاری کسی بخواد برا من بکنه نمیزارتش از حسودی، انگار اصن زن یا مادر نیست،حتی به خودش نمیرسه اصلا، صورتشو با هرچی بود میشوره هرگز کرم نمیزنه, دیروز دیدم دور چشمش پوسته شده بهش گفتم با فلان ژل بشور مرطوب کننده بزن دور چشمات چروک میشه زود با این کارا، با یه حالت تهدید که یعنی بتوچه یهو گفت خب چی میشه اونوقت؟چروک بشه؟
منم لالمونی گرفتم دیگه، بازم فهمیدم ما حرفی باهم نداریم،
امشب ک شوهرم نیست خیلییی دلم از تنهایی گرفته، همه دخترا تنها میشن میرن خونه مادرشون...منم پامو بزارم اونجا مثل چی پشیمونم میکنه😟