تو خونه چجوری مدیریت کردین بچه و خونه رو سخت نبود ؟
والا سکته کردم. من اصلا تا هفت هشت ماه حسی به بچه ام نداشتم اون حس مادرانه رو نداشتم گم و گیج بودم
اسی یه چیزی احساست راجب اینکه مادر شدی چیه؟
من که شرایطم جوری بود تا ۵ ماهگی نشد تنها باشم .
ولی در کل تنها بودن توبه مدیریت نمیخواد وافیه یکم فرض باشی و در عین حال صبور خود ب خود رو برنامه میوفته زندگی
من همیشه تنها بودم هیچ کمکی نداشتم جز شوهرم
وقتی مجبور باشی در سخت ترین شرایط هم دوام میاری
و خودتو نسبت به شرایط وفق میدی هر چند سخت اما شدنی
بچه پی پی کرد کل هیکل خودشو لباساشو و پتو و خلاصه همه چیزو گند زد😂😂منم میترسیدم ببرم بشورمش اخه ۱۰روزش بود خیلی ریزبود با دستمال مرطوب پاکش کردم و بقیه چیزام موندم شوهرم اومد بردم تو حموم شستم😂😂🤦
من با بچه می‌خوابیدم با اون بیدار میشدم خوابش تا مدتها بهم ریخته بود کمبود خواب بهمون فشار میاره، فقط ظاهر خونه رو مرتب میکردم.
توقع عجیب غریب از خودت نداشته باش، چند تا ظرف غذا حاضر کن و بزار فریزر برای وقتایی که خواب موندی یا حال نداری مثل قیمه و قورمه و مواد لوبیاپلو و ماکارونی، پیاز داغ سرخ شده، لوبیا و نخود نیم پز
من از هفت روزگی حدوداً خودم بودم و بچه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
