تو کاربری دوستمم لطفا بخونید طولانیه
دوستان من یک سال و چند ماه پیش با آقا پسری آشنا شدم که رابطمون از راه دور بود ۴ ۵ ساعت فاصله داشتیم
من علاقه ای نداشتم بهش ولی چون پسر خوبی بود فک کردم بعدا ایجاد میشه اوایل انتظار داشتم ابراز علاقه کنه ولی بلد نبود کنارش هم بودم نمیتونست دلبری کنه من فقد داشتم سعی میکردم ک دوسش داشته باشم فقد چون پسر خوبی بود خیلی کم همو میدیدیم ماهی ی بار دوماه یبار ..من کم کم حسم بهش بیشتر شد تا اینکه این آقا ۵ ۶ ماه ب دیدنم نیومد من بی قرار بودم همش دلم میخواست ببینمش و نمیومد میگفت کار دارم نمیشه بهونه میورد بعد دیگه بیخیال شدم و حرفی از اومدنش نزدم بعد که اومد از همون روز ک دیدمش انگار برام غریبه شد تموم حسم بهش از دست دادم انگار و الان ۳ ماهه در گیر این حالم هر کار میکنم مثل قبل نمیشم از طرفی هم اون آقا خیلی دوسم داره بهم وابسته س جدا بشم آسیب میبینه یبار حرف جدایی زدم حالش خراب بود گریه میکرد التماس میکرد واقعا نمیدونم چرا اینطوری شدم تو دو راهی بدی گیر کردم دلم نمیخواد از دستش بدم ولی حسم بهش تغییر کرده از طرفی عکسای دوتاییمونو میبینم دلم میگیره و غصه میخورم
خیلی هم ب شرایطش فکر میکنم اینکه نه کار داره ن پول ولی خب تحصیلات داره جربزه داره بی عرضه نیس و تا چند سال نمیتونه بیاد خواستگاری و من باید اینا و با این راه دور تحمل کنم و یا اینکه کلا جدا بشم😞😞😞😞
ولی وقتی میبینم از هیچ پسری واقعا خوشم نمیاد کلا ب پسرا بی حس شدم احساس میکنم ی مشکلی هس ک پیداش نمکنم