اینکه از ۱۲سالگیم بچگیم رو عمه ی جادوگران ازم دزدید
اینکه معلوم نبود چیکاری برامون کرد پارچه تیکه شده ای بما داد و ماجرا از اینجا شروع شد...
اینکه دخترا رو میبینم میگم چرا من ؟چرا؟
سرنوشت بدم دادگاه
امتحانات نهایی
اینکه کلی درس ریخته سرم هنوز تموم نکردم
اینکه مشاورم گند زد به کنکورم
خدایا خستم
حس میکنم وجودم‌اضافی تو دنیا
نمی‌دونم چرا دلم مرگ میخواد
صبور باش توکل کن برخودش
من از تو بدترم
به خاطر این چیزها دوست داری بمیری؟
چقدر ضعیفی؟
قرآن بخون تلاس گن همه چی درس نیست
فک کنم منظورت جادو بود، ببین از من بهت نصیحت اگر بزرگترین فرمانروا جهانو تکیه پ پناهگاه خودت بدونی و ب این ایمان بیاری که اون از هر شری تورو حفظ میکنه هیچ دعایی بهت نمی‌رسه ،ذهن خودتو مسموم این چیزا نکن
حالا قضیه پارچه چیه؟
اگر مشاور تحصیلی خیلی خوب میخواین که معرفی کنم. کارشون بسیار عالی هست
تو ی وبلاگ درباره بعد چهارم و پنجم خوندم تازه فهمیدم چقد ملکوت و ماورا طبیعی ازما وسیع ترن ما دربرابرشون مث خار وخاشاکیم وقتی اونا رو میخونم صبرم بیشتر میشه ایمانم ب خدا بیشتر میشه
چیز کمیه ؟ اینکه هرروز باید دادگاه باشم اینکه دخترای همسنم تازه دارن ازدواج میکنن من دارم جدا میشم؟ این کمه؟ نصف دوستام متاهل شدن من بینشون از وضعیتم خجالت میکشم
اینکه بچگیمو عمه ی شیطان صفتم ازم دزدید اینکه معلوم نیست دعا جادو چیکاره کرده که پدرومادرمو قانع کرد به این ازدواج اینکه من راضی نبودم تا سر سفره عقد ولی جرئت نداشتم چیزی بگم
دو سال یه جهنمی برام ساخت یجوری آزارم داد بعد از یکسال تازه روانم خوب شد
همه اینا کمه بنظرت ؟
اووووه اون نقطه رو خیلی وقته رد کردم ۰۰۰
بیا مشکلاتمون عوض کنیم
الان تو ب خاطر اینا ناراحتی و نمیتونی ادامه بدی ؟
اگر جای خیلی های دیگه بودی چیکار میکردی؟؟؟
منم خسته ام و ناامید مستاجرم باید جا به جا شم ب شوهرم میگم بیا ار این به بعد پس انداز کنیم ک بتونیم خونه بخریم داد و بیداد کرد ک نمیرسم مگه قمار میکنم😭
فقط درسو میگی؟مگه زندگی همش درسه؟
اووووف تا دلت بخواد
مگه میشه آدم کم نیاره
