یعنی بی فکر تر از مادر من وجود ندارع همیشه به فکر خودش هست تا بچه هاش داداشم۱۲سالش هست بعد مامانم با خالم رفته استخر درمانی داداشمو هم با شوهر خالم فرستاده شوهر خالم میشناسم یه آدم عوضیه به دختر خودش هم رحم نمیکنه مادربزرگم خدابیامرز میگفت اون به بچه های خودش هم چشم داره الان مامانم داداشمو با شوهر خالم فرستاده بود بره کاش مادرم میفتاد دست من تیکه تیکه اش میکردم