از ظهر تا حالا درگیر اون قهوه هاییم که امروز صبح تا ظهر خوردم ...
آخه کی بعد از وقفه ی طولانی مدت از قهوه نخوردن میاد این همه کافئین وارد خونش میکنه 🫠
آخرین بارم یادمه جو گیر شدم سر درس بافت ،نشستم یه لیوان بزرگ ماکیاتو و یه هایپ خوردم ،قشنگ از شدت اینکه سکته نزنم تا فرداشبش بیدار بودم 😂اون شبم واقعا علائم سکته زدن داشتم 🫠هر چیم مایعات میخورم فایده نداره ،ایشالا خوب بشه دکتر لازم نشم 🫠
بی شوخی دارم حس میکنم فوبیای رفتن به مطب دکتر دارم ،یعنی حاضرم بمیرم ولی مطب دکتر نرم تا جای ممکن 😬حالا جالب اینجاست امروزم برنامه چیده بودم بافت بخونم ،به همون درد دچار شدم ...
چه میکنه این بافت با من 😂😂😂