من ۱۷ سالمه هیچ جا حق ندارم برم حتی تا سر کوچه هم تنها حق ندارم برم ۱۰۷ کیلو وزنمه تیروئید کم کار دارم باشگاه ثبت نام کردم ک سه شنبه این هفته برم دیشب مامانم یک دعوای بزرگ راه انداخت ک حق نداری بری ازت بدم میاد کاش بدنیا نمیومدی بری باشگاه ایست قلبی می‌کنی و من هدف امسالم حداقل شیش ماه باشگاه رفتن بود هرچیم مهربونم باهاش صحبت میکنم می‌ره با خالم پشت سر گویی حالم خوب نیست از دیشب انقد گریه کردم حد ندارم افسردگی شدید دارم انقد باهام بد رفتاری میکنه ک بدنم می‌لرزه دستام می‌لرزه توروخدا اگه بچه میارید زندانی خودتون نکنیدش 🙃
واای عزیزم
منم مامانم بعضی موقع ها همچین فازی میگیره از بچگیم اینطوره ولی عادت کردم دیگه
بابای من فقط گیر میده جاهایی ک نمیشناسی نرو و خودم باید برسونمت
کافه گردی و... رو هم فقط با خواهرم میذاره اونم جاهای دور نه
رفیق بازی و هم دوست نداره میگه از این اکیپا چیزای خوبی در نمیاد
عزیزم
منظور مادرتون چیه بری باشگاه ایست قلبی می‌کنی؟
پدرتون چی میگن؟
به نظرم به رفتار های مامانت بی تفاوت باش غصه رفتار ها و حرفاشون رو نخور بخاطر سلامتیت سعی کن سالم خوری کنی اگه نتونستی باشگاه بری تو خونه ورزش کن
شرایط اکثرا همینه
آدم ها کامل نیستن متاسفانه
اگر میتونی تو خونه ورزش کن
و کتاب های روانشناسی بخون
و سعی کن به خدا نزدیک تر بشی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
