دخترخالم پدرش معتاد بود وضعشونم زیاد خوب نبود با یه پسره دوست بود اونم کم سن اونموقع ها ۱۸ سااش بود سرکارم نمیرفت..
تق و لق بود کارش..
ولش کرد چون ی خواستکار اومد کت ماشینو اپارتمان داشت..
بعد دخترخالمو ب زور (زن ) کرد ولی میگفت اصلا مثل مرد نمیتونه کاری کنه.
بعد یکسال با دوست پسر قبلش ارتباط گرف پسره گفت طلاق بگیرمیگیرمت..
طلاقشو گرفت زن محمد شد یعنی دوست پسر قبلیش