2733
2734

نمیدونم چرا یاد اون موقع ها افتادم،شاید چون نزدیک دوران پریودمه اعصابم خط خطی شده باز

مادرشوهرم دیسک کمر گرفت تا شدم عروسشون،کلیدو دادن به من صبح ها برم کاراشونو بکنم میرفت فیزیوتراپی نمیدونم اب درمانی

اصلا یادم نیست چطوری انداختن گردن من

ایام امتحانام بود،اول صبح اول میرفتم ظرفو جارو برا اینا میکردم بعد میرفتم سر امتحانم،هرروز اندازه یه عروسی ظرف جمع میکردن،حتی ظرفایی که با یه اب زدن میتونستن بزارن سرجاش میگذاشتن تو ظرفای کثیف

یه روز به جای صبح زود،ساعت ده صبح رفتم ظرفا رو شستم،دیدم از هرروز کمتره،ظهرش پدر شوهرم جلو شوهرم و مامانم پرید بهم که امروز که نیومدی ظرفا بشوری»انگار یه سطل آب یخ ریختن رو سرم،با لحن خیلی خیلی بد و طلبکاری گفت»گفتم اومدم که

 گفت خودم شسته بودم

منم کلیدشونو دادم به شوهرم و گفتم دیگه نمیرم بشورم بهشون بده

باز مادرشوهرم عمل که کرد سه ماه جمعش کردم خوب که شد گفت هیچکس به دردم نخورد توی این مریضیم جز مادر و دخترم و من چشمام به حالت تعجب گرد شد زل زدم بهش،انقدر تابلو بود نگاهم که بعد از چنددقیقه نگاه کردن به همدیگه گفت با تو یعنی توهم به دردم خوردی

یه بار شب خونشون موندم مادربزرگ شوهرمم خونشون بود،صبح زود بلندشدم سریع ظرفای دیشب رو شستم و گفتم صبحونه نمیخام که نخواد ظرف صبحونه هم بشورم

ظرفای شام که تموم شد سریع خواهرشوهرم ظرفای صبحونشون رو جمع کرد اورد گذاشت جلوم که اونا هم بشورم منم اصلا به روی خودم نیاوردم رفتم خونمون،بعد مادروخواهر شوهرم پدرشوهرمو پر کرده بودن،پدره زنگ زد به من با عصبانیت و پرید بهم که چرا کمکشون ندادی چرا ظرفا نشستی

وای خدا لعنتش کنه

ببینین بچه ها الان مثل چی ازم میترسن که جلوم کمترین بی احترامی بهم نکنن چون میدونن سریع جواب میدم،یا فاصله میگیرم ازشون تا یه مدت و احتراممو خیلی دارن

الان ده سال گذشته از اون روزا،تازه برم خونشون غذا بخورم ظرفای خودمم دیگه پدرشوهرم نمیزاره بشورم هی میگه ولش کن ولش کن

چرا واقعا ما ادما وقتی یکی باهامون مهربون و دل رحمه و ساده هست قدرشو نمیدونیم؟چرا وقتی همون ادم رندتر و زرنگتر بشه و جوابمونو بده دورش میچرخیم؟و چرا من انقدر ساده بودم 



دلم برات واقعا سوخت

تو کوچولو بودی خیلی بی انصاف بودن

به نام کاربری دقت نمیکنم😑‌نظر شخصی منه حمله نکنید هرکی یه نظری داره مجبور نیستید ک با نظرات من زندگی کنید😶‍🌫️😮‍💨متاسفانه تند مینوستم و حواسم به کلمات نیس 🌱💖 آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم🤍.{ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد ، تو که با منی همیشه، چه " تری " چه " لن ترانی "💜} من خدا رو دیدم ، تو تمام لحظه های زندگیم خدا بود حتی موقعی که من ازش غافل بودم اون بغلم کرد🥺❤️🌱  بایه چشمک دوباره منو زنده کن ستاره ، نزار از نفس بیوفتم تویی تنها راه چاره🥲✨️

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

2731
دلم برات واقعا سوخت تو کوچولو بودی خیلی بی انصاف بودن

اره خیلی،الانم به دخترای فامیلشون نگاه میکنم که چندسال از اون روزای من بزرگترن ولی هنوز مثل بچه ها باهاشون رفتار میکنن خیلی ناراحت میشم میگم من از اینا کوچیکتر بودم بی انصافا چرا از من توقع های بیشتر از سنم داشتن

اونهایی بیان نظر بدن که همیشه تو نینی سایت من میگم عروس ها نباید کارکنند تو خونه مادرشوهر که تبدیل میشه به وظیفه میان به من میگن تو خیلی عروس بدی میشی تو آینده تو خیلی فلانی بهمانی دیدین اونیکه زیاد کار کنه تبدیل میشه به وطیفه تو همه جا حتی خونه پدرت هم 

اره خیلی،الانم به دخترای فامیلشون نگاه میکنم که چندسال از اون روزای من بزرگترن ولی هنوز مثل بچه ها ب ...

الهیییی

عزیزم دلمممم

تو واقعا مظلوم بودی

به نام کاربری دقت نمیکنم😑‌نظر شخصی منه حمله نکنید هرکی یه نظری داره مجبور نیستید ک با نظرات من زندگی کنید😶‍🌫️😮‍💨متاسفانه تند مینوستم و حواسم به کلمات نیس 🌱💖 آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم🤍.{ارنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد ، تو که با منی همیشه، چه " تری " چه " لن ترانی "💜} من خدا رو دیدم ، تو تمام لحظه های زندگیم خدا بود حتی موقعی که من ازش غافل بودم اون بغلم کرد🥺❤️🌱  بایه چشمک دوباره منو زنده کن ستاره ، نزار از نفس بیوفتم تویی تنها راه چاره🥲✨️
برا همینه که دختر تو سن کم شوهر نکنه بهتره چقدر مردم سو استفاده گر هستن من هیچ وقت نمیتونم به زن داد ...

این رو برو به پیرزن ها بگو که میگن دختر باید زود شوهر کنه وگرنه میترشه خاک بر سرتون کنم‌ ازدواج نکردن مردم رو مسخره میکنین

دقیقا 

ببن من خیلی ادم دلسوز و مهربونیم و به خاطر شخصیت خودم هیچ وقت نمیتونم با کسی خیلی بد باشم یا بد رفتار کنم ولی میبینم این ادما هر چقدر باهاشون خوب رفتار کنی وظیفت میدونن و هر بی احترامی و گستاخی میکنن تا وقتی که تو دیگه پر میشی و جوابشونو میدی میبینی ساکت نشسن سر جاشون 

مشکل از اونا نیست مشکل از جایی هست که توش بزرگ شدن از بچگی سرشون داد کشیدن و تند حرف زدن تا اینا بهشون احترام گذاشتن 

برا همینه که دختر تو سن کم شوهر نکنه بهتره چقدر مردم سو استفاده گر هستن من هیچ وقت نمیتونم به زن داد ...

خونوادش خوب شدن ولی خاله هاش هنوز کرم میریزن،دست به یکی میکنن حرصم بدن توی جمع ها،منم دیگه گفتم جایی اونا باشن نمیرم سالی سه چهار بار میدیدمشون سعی میکنم دیگه نبینم،شماره هاشونم پاک کردم،باورت میشه توی فیلم عروسیمه اون خالش به اون یکی میگه برو هلش بده با دوماد برقص بعد اون میاد هلم میده وسط رقص دونفره 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687