خونه ما یکم دوره با مادرم اینا
پدرم ۱۳ساله فوت شده قبرستونی ک دفن شده نزدیک خونه مادرمه من زیاد نمیتونم سرخاکش برم ولی همیشه از دور ب یادش هستم ....
مادرم امروز ک رفته حرف میزدیم تعریف میکرد بغل پدرم یه دختر نوجوون دفن شده دیده کنار قبرش لق شده میگه با پام سفت میکردم نمیشد سنگ برداشتم ک زیرش خاک صاف کنم بزارم یه وقت آب میریزیم نره قبر جاش خیس کنه یا حیوونا بکنن قبرش ...سر خاک اون دخترم چندان دوست آشنایی نمیاد میگه دیدم کار آدمه از سرما بارون نشکسته نشستم کندم دیدم ب یه تیکه پارچه سفید شبیه کفن ک روش پرنوشته هست یه قفل پیچیدن ک کلید روش هست نخ های رنگارنگ بستن یه عروسک هم پر سوزن ک چشم گوش دهنش دوختن با یه تیکه مو و ناخن ...میگفت قفل باز کردم سوزن ها رو درآوردم دهن عروسک همه جاش ک دوختن باز کردم پارچه رو پاره کردم انداختمش آشغال...معلوم نیست بخت کی رو بسته بودن😔منم ب مامانم میگم نکنه دست زدی چیزیت بشه
آخه کدوم دعانویس بی شعوری در ازای پول اینکار میکنه اینا خدا نمیشناسن از عاقبت وآخرت خودشون نمیترسن😐