خسته و در به در شهر غمم
شبم از هرچی شبه سیاهتره
واقعا خسته شدم از این کشمکش بیانتها
دیگر نای ادامه ندارم
این قمار بیبرنده بیارزش شیرهام را خشکانده
چرا ادامه بدم؟
چرا تلاش کنم؟
میخوام کجا رو بگیرم؟
میخوام به کجا برسم؟
خسته شدم از این هجمههای طولانی
از این جنگهای درونی و بیرونی
صبح پاشم که چیرو ببینم؟
پاشم نامردمی و ناملایمت دنیا و اهلش رو ببینم؟
پاشم استیصال خودم رو ببینم؟
پاشم که چی بشه؟
هعی...