قضیه از این قراره که شوهرم یک مرد خیلی خوش فکر و درونگرا بوده که تو دوران مجردین میرفته سفر و کلی عکس از اون دوران داره
نمیدونم برلین و زوریخ و پاریس و حتی کل شهر های ایران رو رفته بود دیگ
بعدش پدربزرگم فرش میفروخته یعنی تو یک روستا مردم روستا براش کار میکردن فرش میافتن اینم فرش میفروخته خلاصه کلی پولدار بودن
بعد باباش اجباری کرد باید یکی از دخترای این روستا رو بگیری
بعد باباش منو براش انتخاب کرد اون اوایل خیلی افسرده بود منم نمیخواستم باهاش ازدواج کنم چون خیلیی بچه بودیم بیشتر از ۹ تا بچه مجبور شدم باهاش ازدواج کنم
اون اوایل خیلی سر بود ولی خب رابطه رو داشتیم دیگ
بزور
بعدش الان خیلی افسرده شده لاغر شده زمان سربازی اش خیلی رو فرم بود الان خیلی لاغر شده
میخوام ازش طلاق بگیرم ولی خونه ای در کار نیست ) خونه بابا (
بچه هم دارم
کلا ۵۰ کیلو هست و ۱۶۵ قدشه
شده پوست و استخوان
ببخشید زیاد شد چیکار میتونم بکنم ؟؟؟