بچه ها من با یکی عاشق همبودیم
بکارتمو از دس دادم از ترس اینکه برع
بهش گفتمبایدبیای خاستگاری زود(نگید تو که مامایی ترمیم کن من همچین کاری نمیکنک))
هرجور شده اوردمش
وقتی اومد...
دعوامون شد
میگفت باید بیای طبقه پایین مامان بابام
گفت خریدایی که میخای نمیتونمبگیرم باید اون چیزی که من میگم برداری
دعوامون شد و ۳ شب بعد خاستگاری رفت ترکم کرد بلاکم کرد
بهش زنگزدمو اونهمه خاهش و دیگه قبول نکرد گفت نمیخامت دیگه تو پر ادعایی
الان ۸ ماه گذشته دیروز استوریشو دیدم فامیلام رفته بودن خرید ازش
نزدیکترینام..
پسرخالم...
با اینکه همه قضیمون رو فهمیدن اونموقه
مغازه داره اخه لباس مردونه میفروشه