فقط فکر نکنم؟
من راستش مادری بشدت بدبین دارم و راستش خیلی شبیه به اون شدم و نسبت به همه چیز و همه کس بدبین هستم و این باعث شده نسبت به همه چیز بدبین بشم و همجنین از آسیب و شکست بترسم
چون مادرم خودش رو تو خونه حبس کرده و هیچ کاری نمیکنه از ترس اینکه آسیب یا ضرری ببینه یا شکست بخوره
متاسفانه این قضیه روی من خیلی تاثیر گذاشته و باعث ایجاد وسواس فکری،استرس،بدبینی،قضاوت و خیلی مسائل دیگه شده
مدت طولانی هم غیبت نزدیکانم رو با مادرم میگردم
به این نیت که اون ها رو بشناسم و مادرم میخواست بهم بفهمونه که نزدیکانم چقدر انسان های غیرقابل اعتمادین و نباید هیچی بهشون بگم تا مبادا بهمون آسیب بزنند
و متاسفانه این خصلت در من نهادینه شده و دلم نمیخواد غیبت کنم ولی چون میترسم از اینکه آدم ها رو نشناسم و ضرر ببینم این کارو میکنم
اینطوری نیست که دوست نداشته باشم فکر نکنم ولی از اینکه نشناسم و بشکنم میترسم
فکر میکنی فقط فکر نکردن میتونه کمکم کنه؟
ترسم از شکست رو چطور میتونم درستش کنم