خواهر بزرگم در شروف طلاق هست.الانم جدا زندگی میکنن با شوهرش.
شوهرش با یه خانم دیگ زندگی میکنه،خواهرمم با بچه هاش تنها
قبلا یادمه با یه اقا پسری دوست بودن خیلی همو میخواستن،🥺ولی متاسفانه پسره سرطان میگیره و برای معالجه هر چی داشتن میفروشن و میره خارج برای درمان.
خبری نمیشه ازش ،خواهرم فک میکرد مرده
بعدش خواهرم ازدواج میکنه با یه نفر دیگه .
ولی وقتی برگشت ک خواهرم متاهل بود و پسره از اون شهر میره .ازدواج میکنه .
بعد از گذشت چندین سال باز خواهرمو پیدا کرده ،و اون اقا هم جدا شده از همسرش،
ما قبلا یه جایه دیگه زندگی میکردیم،اومده بود از صاحبخونه پرسیده بود که کجا رفتیم، خیلی گشته بود تا پیدامون کرده بود .و میگفت که قسمت بوده بعد این همه سال باز دوباره پیدات کنم .
من ته دلم خیلی دوستدارم باهم ازدواج کنن ،😔
اونموقع ها من کوچیک بودم یادمه همیشه برای من شکلات میخرید میفرستاد