من تو عقد جدا شدم دخترم نبودم
شوهرم پسر بود اومد خواستگاری ما ب خانواده اش نگفتیم خودمم روم نمیشد
گقتی برای چندمین بار باهم تنها صحبت میکردیم مامانم اومد گفت ب شوهرم .
وقتی مامانم از اتاق رفت بیرون شوهرم کلامی درمورد اش نگفت و روزی ام ک رفتیم با عاقد حرف بزنیم شوهرم گف شما اجازه پدر بگیرید من خبر دارم و نمیخام کس دیگه باخبر بشه .
عاقد پدرم صدا کرد واسه امضا و صیغه خوانده شد