توی خونه مادر شوهرم دیشب، من رفتم وسط مهمونی توی حیاط سیگار کشیدم و برگشتم. خود مهموناشونم دختر دایی های شوهرم و مردا هم سیگاری بودن و رفتن.
حالا امروز مادرشوهرم زنگ زده به شوهرم میگه زنت آبروی ما رو برده. شوهرم هم از من دفاع کرد و دعوا کرد با مادرش
من میدونستم توی اون جمع عادیه و خیلیا مثل من سیگار میکشن. قبلاً تظاهر میکردم و اذیت میشدم الان خود واقعیمم.
مادرشوهرم به شوهرم گفته دیگه زنت رو تو مهمونیا دعوت نمیکنم
خودت تنها بیا