عزیزم،من جای خواهرت
ترحم و دلسوزی نخواه تا ضعیف ب نظر نیای
اول با فوت پدرت باید کنار بیای،
من نمیتونم درکت کنم،ولی باید قبول کنی ک پدرت فوت کرده عزیزم،هممون هم میریم همین راه رو،،دلتنگی و اشکاتو بذار برای وقتایی ک شوهرت نیست ی دل سیر گریه کن
وقتی اومد ب خودت برس،قوی باش
تا بهت انگ دیوونگی دیگه نزنن
نگاه کن...ب این فکر کن ک هیشکی چشم دیدن خوشی یکی دیگه رو نداره،آدما خیلی بد شدن،آذم خوب خیلی کمه
باید قوی باشی،،قوی نباشی تو سری خور میشی
اشکاتو الان پاک کن، قوی باش،اصلا خودت از شوهرت رابطه بخواه،خودت برو طرفش،،
بله شوهرت واقعا باید درکت میکرد... ولی خونواده شوهرت مگه نمیگی بد هستن ؟! حتما همونا رو شوهرت تاثیر میذارن،نذار بخاطر ضعفت زندگیتو تباه کنن
زندگی هممون پستی بلندی داره
فکر میکنی کسی هست ک تابحال دعوت نداشته باشه؟!
حتی اونایی ک عاشق و معشوقن
فقط از الان پاشو ب خودت برس
دلم میشکنه از این حرفی ک میخوام بزنم،،،ولی پدرت رو فراموش کن،،،ما باید بخاطر خودمون،بخاطر زنده هایی که دوستشون داریم زندگی کنیم
پدربزرگ من فوت کرد و فقط تو روز خاکسپاریش گریه کردم... تازه عروس بودم،نباید از چشم شوهرم میفتادم،نباید افسرده میشدم،من عاشق بقیه خونوادم بودم...باید بهشون امید میدادم
باید مامانمو نگه میداشتم
تو ام ب خاطر مادرت...بخاطر خودت ک از همه مهمتری بلند شو