اخر اون تاپیک چی شد معلم سال بعد

والا اون شوهرش روانی بود 

اه باز یادم افتاد حالم بد شد 

مرتیکه از خود راضی

توقع داشت پدر زنش خرجشو بده مفت خور 

ترکید خودش درخواست حذف کرد 

نمیدونم ، شنیدی به منم بگو 

کدوم دقیقا ؟

من ازش پرسیدم گفت جدا نمیشم از ترس نگاه تحقیر امیز مردم

نی نی یار اسمشو داده بود برای استخدام معلم ولی از شانس بدش تاپیک بد میزنه که بترکه برای همین نی نی یار  از استخدامی منصرف میشه😂😂

بخاطر اینکه مردم تحقیرش نکنن گفت میمونم و میسازم با شوهرم دلم براش سوخت

واقعا بچه دار شه اوضاعش بدتر میشه با ابن شوهرش که انگار برای اهداف مالی باهاش ازدواج کرده

چرا اخه بمونه

اصلا چجوری میشه همچین موجودی رو تحمل کرد

چقد بی ادب بوددد چقد به خانواده زنش بی حرمتی میکرد 

متنفرم از همچین مردایی 

هی مقایسه میکرد پدر زن فلانی براش این کارو کرد

هم میخواست از اون خانواده زن داشته باشه هم براش خونه بخرن هم ماهیانه چون دامادشون شده بهش حقوق بدن 

میگفت برام سخته بخاطر نگاهای سنگین دیگران مجبور شد بمونه

من تایپکاشو کامل خوندم ایشون وقت زیادی واسه جدا شدن داشت وقتی سر فرشاد اونهمه دعوا کردن خانواده خودشم خیلی اذیت میکنن فقط از طرف همسرش نیست 

منم گفتم طلاهاتو بفروش برو شهری که همسرت ماموریت رفته بمون بعضیا بدشون اومده بود 

خوب مشخصه این خانم جدا بشو نیست واسه آرامش خودش باید از درگیری و دعوای مالی دور بشه وگرنه مغز و روحش به مرور زمان تحلیل میره

همون دیگران اخه کجا میخوان به دادش برسن؟ 

کجا درکش میکنن که این طفلی چی داره میکشه 

هوووووف