2752
2734
عنوان

میخام داستان زندگیمو بگم...

| مشاهده متن کامل بحث + 6586 بازدید | 161 پست

این خیلی خیلی عجیب بود که بابام انقد راحت قبول کرد بیان و شرایطو فراهم کرد که منو پسره حرف بزنیم

من گفتم که اونشب پسررو ندیدم . و همش استرس داشتم نکنه ازش خوشم نیاد...خ داکنه قیافش خیلی بد نباشه... قبلشم دو رکعت نماز خوندم گفتم خدایا میسپارم به مدت... اگه صلاح بود خودت جورش کن اگر نبود خودت از زندگبم بنداز بیرون

این خیلی خیلی عجیب بود که بابام انقد راحت قبول کرد بیان و شرایطو فراهم کرد که منو پسره حرف بزنیم من ...

عزیزدلم🥺

خدای مهربونم ما رو تنها نذار اسی رو تنها نذار شاد باشه در قبال همه ی روز های سختی ک داشت

لایکم کن

امضام خونده بشه🤌برای حاجت رواییتون عزیزان دلم خودم یه حاجت خیلی سختی داشتم به لطف خدا امام حسین و شهید نوید صفری حاجت روا شدم اینطوریه ک زیارت عاشورا رو به مدت40روز میخونی تقدیم میکنی به روح پاک شهید نوید صفری ک امام حسین رو واسطه ی حاجتتون قرار بدن و ایشون قسم خوردن ک یا حاجتتون رو میدن یا توی اون دنیا هواتونو دارن🙂اگه امضامو خوندی حتما بهم بگو و برای سلامتی و خوشبختی منم دعا کن اسمم بگین کاترین 🙂❤


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اولش که دیدمش یهو خیلی به دلم نشست...حتی الانم در تعجبم که چرا اون روزا انقد به چشم قشنگ میومد درخالی که شوهرم خیلی قیافش معمولیه... حتی یکم کم مو هم بود...

من عاشق پسرای سبزه و چشمو ابرو مشکیم ولی شوهرم بوره

همه چی عجیب بود... اینکه پسره عاشقم بود خیلیییی.از همون روز اول هرچی میگفتیم قبول میکردو ..میگفت اصلا تو بدون جهاز بیا... هرچب میگی همونه فقط ازدواج کنیم...شب خواستگاری اصلی که پدرو برادرشم اومده بودن سر مهریه به تفاهم نرسیدیم و گفتم برن( البته مهریه برای من مهم نبود ابن بیشتر منو اذیت میکرد که هرچی مادر و برادرش میگفتن رو گوش میداد)

الان زندگیت چطوره عزیزدلم از ته قلبم برات ناراحتم الهی ب حق علی ابن موسی الرضا بهترینا برات رخ بده ب ...

الان بعد یک سری ماجراهایی 

من پیش مادرم هستم و فعلا مشغول تحصیلم 

سال بعد کنکور دارم 

هنوزم زندگیم رو روالش نیست 

ولی تلاشمو میکنم دانشگاه قبول بشم 🥲🤍

من یه دختر قوی ام و از لحاظ روحی خیلی مستقلم . من یه دختر موفقم که هیچی کم نداره . یه دختر قشنگی که زیباییش زبون زد همه است ، یه دختری که کل آشناهاش غبطه ی هوش و استعدادش رو میخورن ، یه دختری که عاشق لواشکه و هر چی ترشه ! من یه دختر آرومم اما در عین حال وحشی ، کم حرف و در عین حال میتونم پر حرف ترین باشم ، عشوه دارم اما به میزان لازم ! میتونم قلب هر کی رو که بخوام با چشمام تسخیر کنم . این منم ! با این همه ویژگی های خوب ، ویژگی بدی ندارم و سعی میکنم به خودم تلقین بدی نکنم ، همین که صاف و ساده و بی ریا هستم برای هفت پشتم کافیه ، من همه ی آدمای مهربون به دلم میشینن اما ... من عاشق یه آدم مهربونی شدم که بیش از حدش اومده تو قلبم و ذهنم ، اما من اونو میخوام و همین طور هم میشه و من بدستش میارم . اندامم عالیه و هر چی بپوشم بهم میاد ، قدمم عالیه و اصلا کوتاه یا بلند نیستم ، موهامم بلنده و این زیبایی منو چندد برابر میکنه . فن بیانم عالیه و شعرای قشنگی مینویسم . خلاصه هر چی خوبیه تو جهان میتونی توی من پیدا کنی . این همه از خودم تعریف کردم که حس خوب بیاد دستم و کسی که میخونه اینو بهم انرژی خوب بفرسته ، من یه دختر معرکه ام همین! (تیکر هدفمهههه))))
2731

بچه ها اونشب تو خواستگاری که من بهشون گفتم برن تا فردا فکرامو بکنم... شوهرم زد زیر گریه و اونجا فهمیدم واقعا دوستم داره.... اللن ۳ ساله ازدواج کردم...بازم خدا بهم لطف کردو یکی از فرشته هاشو فرستاد کنارم...بچه ها تمام بی محبتی هایی که مادرم کردو همه رو شوهرم جبران میکنه.... اوایل زندگیم یکم دعوا و بحث داشتیم ولی هرچقدر میگذرع زنپگیم بهتر میشه... الان زبان زد فامیل هستم و همه میبینن چقدر خوشبختم...

بچه ها خوشبختی به پول نیست چون همسرم اصلا پولدار نیست... اون خیلی بهم اهمیت میده...من عزت نفس پایینی پارم ... همیشه فکر میکردم دوست نداشتنی هستم... اون بهم نشون داد حتما نباید کاری براش انجام بدم تا دوستم داشته باشه اون خودِ منو دوست داره... حتی وقتی عصبانی میشم هم دوستم داره...

حالا مادرم به همینم حسودی میکنه

الان بعد یک سری ماجراهایی  من پیش مادرم هستم و فعلا مشغول تحصیلم  سال بعد کنکور دارم&nbs ...

ان شالله قبول میشی عزیزم

امضام خونده بشه🤌برای حاجت رواییتون عزیزان دلم خودم یه حاجت خیلی سختی داشتم به لطف خدا امام حسین و شهید نوید صفری حاجت روا شدم اینطوریه ک زیارت عاشورا رو به مدت40روز میخونی تقدیم میکنی به روح پاک شهید نوید صفری ک امام حسین رو واسطه ی حاجتتون قرار بدن و ایشون قسم خوردن ک یا حاجتتون رو میدن یا توی اون دنیا هواتونو دارن🙂اگه امضامو خوندی حتما بهم بگو و برای سلامتی و خوشبختی منم دعا کن اسمم بگین کاترین 🙂❤
بچه ها اونشب تو خواستگاری که من بهشون گفتم برن تا فردا فکرامو بکنم... شوهرم زد زیر گریه و اونجا فهمی ...

خداروشکر الان خوشبختی ایشالله خدا بیشتر از اینا برات بچینه 😍 

فقط 2 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
و خدا معجزه‌ ‌می‌‌کند‌ ‌!🌱💛

گفتم ک ههمسرم یه شهر دیگه بود و من از این خیلی خوشحال بودم دوست داشتم تا اخر عمرم از مامانم جدا باشم تا خاطرات رو فراموش کنم... تو دروان عقد خیلی فشار روم بود و خیلی اذیتم کرد.... میگفت عروسیت نمیام.... شوهرم میخاست تولد بگیره برام ....مامانم میگفت خونمون جا نداریم برید خونه مادرشوهرت... تو هر عیدی میخاستن برام عیدی بیارن مامانم زنگ میزد بهم میگفت یوقت مهمون جمع نکنی خونما.. خونم جا نیست ببر جای دیگه... منم که نمیتونستم جای دیگه بگم بیان ...ابروم میرفت... الکی بهشون میگفتم بهم مرخصی نمیدن و کلا برام هیچ‌ عیدی نیوردن... این‌وسط مادرشوهرمم سو استفاده میکرد و وقتی میدید مامانم هیچ اعتراضی نمیکنه بابت اینکه چرا برای دخترم طلا نمیخریدو خرید نمیکنید. اصلا به روی خودش نمیورد و برام هیچی نخریدن... ول یبرا من مهم نبود من فقط میخاستم از دستشون فرار کنم.... یه عروسی سطح پایینو هولهولکی گرفتیم که فقط من برم...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687