دیشب رفتم خونه خواهرشوهرم که مثلا خیلی صمیمی بود شیرینی برده بودم اول با کینه تمام و از رو اجبار اومد استقبالم گفتم بفرما ناقابله گفت زحمت نکش(خب خریدم یعنی چی زحمت نکش)هی گفتم بفرما هی گف نبخدا زحمت نکش. منم تو مخم و همزمان بی اختیار به زبون گفتم زحمت کشیده تموم شد بگیر البته به خنده و شوخی اونم یه هه گفت و زحمت کشیده و تا اخر مهمونی پشتشو کرد به من و حرف نزدد. من بودم و همسر اونو شوهرش... یا کلا تو اشپزخونه بود . بعد شامم رفتیم نهایت یه چای شیرینی و یه میوه بود دیگه... اومدیم تو ماشین همسرم چنان دعوایی کرد و توهین و دعا که تو چرا باهاش حرف نزدید خب من مهمون بودم گفت اومده بهم گفته شیرینیو دادی گفتی هرچند اوردیم دیگه . تا خوذ صب دعوا بود اصلا کی فرصت کرد اینو بگه .. توروخدا دعا کنید خدا لعنتشون کنه ازشون نگذره نه فقط برا این . این یه نمونه بی ارزششه