خواب دیدم رفتم روغن جامد پنج کیلویی خریدم از سر کوچه بعد دو قدم اومدم بالاتر دیدم یه کارتونی کنار دیوار هست نشستم رو کارتون خستگی در کنم دیدم یه پسر بچه اومد گفت خاله خیلی خسته شدی این روغن رو اوردی عزیزم
من نمیتونم روغن رو بیارم مادرم منو فرستاده تخم مرغ بخرم
کمکی که میتونم بهت کنم اینه که این پولو بهت بدم دست کرد تو جیبش دوتا پنجاه تومنی و یه صدی نووووو بود
صدی رو داد بمن گفت خداحافظ من زبونم بند اومده بود
گفتم شا پسرا من گدا نیستم که موندم خستگیم در بره
گفت نگفتم گدایی
گفتم خونتون کجاست اون طرف خیابون بالای مخابرات رو نشونم داد گفت اونجا
وارد اونجا که شدم رفت طبقه پنجم
بعد اومدم روغنو بذارم خونه برم پولشو بهش بدم دیدم اون خونه پیدا نشد که نشد
یه طبقه پنجمی بود که چینی ها بودن و همش میگو و ماهی از تو آب میخوردن ( رستوران آبی)
یه طبقه پنجم دیگه بود توش گلف بازی میکردن
یه طبقه پنجم بود توش کاباره بود
هر کدوم از این طبقات ضلع های مختلف بودن مثلا یکی جنوبی یکی شمالی
بعد با یکی از فامیلامون خیلی کنتاکیم زنگ زد حالمو پرسید
همه جا عالی بود
بعد با یه پیرمرد خوشتیپی سلام علیک داشتم این جریان رو براش گفتم تو خواب گفت خرجش کن صفاااا کن😆
حالا حرفم اینه من به خواب و تعبیر و معبیر اعتقاد ندارم
دیشبم زیاد نخوردم😂
نظرتونو برام بگین میتونه نماد چی باشه این خوابم