سلام خانوما من چند روز پیش خونه مامانم بودم بعد سر یک جریانی مامان بابام بگو مگو کردن و خلاصه بحث بالا گرفت من هیچی نگفتم گفتم زن و شوهرن باز باهم خوب میشن دخالت نکردم چون نمیشدم طرف ینفرو گرفت اون طرف بابام بود این طرف مامانم اینقدر ادامه دادن بالاخره خودشون خسته شدن و هیچی نگفتن منم ناراحت شدم چون حداقل باید جلو من اینکارو نمیکردن منم بچها مو حاضر کردم اومدم خونم ازون روز دیگه خونشون نرفتم خیلی ب دلم اومد حالا این وسط شوهرم نمیدونم چجوری فهمیده ک مامان بابام باهم قحرن ازون روز هی میپرسه چیه جریان من هی بحث رو عوض میکنم بیخیال میشه باز دوباره میپرسه نگفتی جریان چیه خب من دوس ندارم شوهرم از بحثای خونوادم باخبر بشه و سر در بیاره بنظرتون ایندفه پرسید چی بگم بهش میگه اگه تو نگیم خودم ی روز میفهمم 😐😐😐😐😐😐😐کسی تجربه منو داشته چیکار کردین اینجور مواقع؟؟؟؟