الان بزرگترین مشکل و گرفتاری زندگیت چیه؟

پس اینجوری شایدخسیسه که به خودش نمیرسه،خوب بشناس و فکراتوبکن،بحث یه عمرزندکیه

اینکه دنبال خونه ام و با بوجه ای که دارم پیدا نمیشه:/

احتمالا چادر بزنم تو پارک💔

1- یه هفته از موعدم گذشته و این شده فعلا تمام دغدغه ام ...نیتی برای بارداری نداشته و ندارم  چون دیگه سنم گذشته ...

2- مشکل که نمیشه گفت ولی اگه یه پول گنده بیاد دستم خوشحال میشم   

3- یه شغل بهتر برای همسر ...

یحیی من.مثل امام حسین سربریده ام می مونه

نمی‌دانم تو را در ابر دیدم یا کجا دیدم
به هر جایی که رو کردم فقط روی تو را دیدم

به یحیی و سیاوش جلوه می‌بخشد گل خونت
تو را ‌ای صبح صادق با امام مجتبی دیدم

تو را پیچیده در خون، در حریر ظهر عاشورا
تو را در واژه‌های سبز رنگ ربنا دیدم

تو را در آبشار وحی جبرائیل و میکائیل
تو را یک ظهر زخمی در زمین کربلا دیدم

تو را دیدم که می‌چرخید گردت خانه ی کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم، در شما دیدم

شبیه سایه ی تو کعبه دنبالت به راه افتاد
تو حج بودی، تو را هم مروه دیدم، هم صفا دیدم

شب تنهای عاشورا و اشباحی که گم گشتند
تو را در آن شب تاریک، «مصباح الهدی» دیدم

در اوج کبر و در اوج ریای شام، ای کعبه
تو را هم شانه و هم شان کوی کبریا دیدم

دمی که اسب‌ها بر پیکر تو تاخت آوردند
تو را‌ ای بی‌کفن، در کسوت آل عبا دیدم

دلیل مرتضی! شبه پیمبر! گریه ی زهرا
تو را محکم‌ترین تفسیر راز «انّما» دیدم

هجوم نیزه‌ها بود و قنوت مهربان تو
تو را در موج موج ربنا در «آتنا» دیدم

تو را دیدم که داری دست در دستان ابراهیم
تو را با داغ حیدر، کوچه کوچه، پا به پا دیدم

تو را هر روز با ‌اندوه ابراهیم، همسایه
تو را با حلق اسماعیل، هر شب همصدا دیدم

همان شب که سرت بر نیزه‌ها قرآن تلاوت کرد
تو را در دامن زهرا و دوش مصطفی دیدم

تنور خولی و تنهایی خورشید در غربت
تو را در چاه حیدر همنوای مرتضی دیدم

سرت بر نیزه قرآن خواند و جبرائیل حیران ماند
و من از کربلا تا شام را غار حرا دیدم

تو را دلتنگ در دلتنگی شامی غریبانه
تو را بی‌تاب در بی‌تابی طشت طلا دیدم

شکستم در قصیده، در غزل، ‌ای جان شور و شعر
تو را وقتی که در فریاد «ادرک یا اخا» دیدم

تمام راه را بر نیزه‌ها با پای سر رفتی
به غیرت پا به پای زینب کبری تو را دیدم

دل و دست از پلیدی‌های این دنیا شبی شستم
که خونت را حنای دست مشتی بی حیا دیدم

چنان فواره زد خون تو تا منظومه‎ی شمسی
که از خورشید هم خون رشیدت را فرا دیدم

مصیبت ماند و حیرت ماند و غربت ماند وعشق تو
ولا را در بلا جستم، بلا را در ولا دیدم

تصور از تفکر ماند و خون تو تداوم یافت
تو را خون خدا، خون خدا، خون خدا دیدم

هعی خواهر اخه احترام به خانمارو خوب بلده

طوری که ما خودمون اینقدر به هم احترام نمیزاریم درک نمیکنیم

خودمم نمیدونم چیکار کنم

مامانمم میگع قیافت خوبع موردای بهتر پیش میاد دانشگاه بگذره

برات دعاکردم گلم ایشاالله که بزودی دامنت سبزبشه گلم

برامنم دعاکن مشکل بزرگی دارم🥲❤

آها،پس ان شاا،،،بزودی یکی نازتربیادبغلت گلم🥰

تنهام و خانواده ام باهام قهر هستند و دارم شهر غریب از تنهایی دق میکنم 

ان‌شاءالله بحق امام رضا همین ماه باردار شی الهی آمین💚

بزرگترین مشکلم الان اینه ک هی مریض میشم🥲

راستش مستاجریم همسرم کاره درستی نداره !

اگه فقط ا میلیارد داشتم زندگیمو درست میکردم🤷

نه اصلا خسیس نیس اصلاااا خیلیم ولجرخه متاسفانه

فقط کار میکنه وقت نمیکنه به ظاهرش برسه هعی خدا🥲

میشه بگی خدا کی به ما ماشین میده