امشب بله برون پسرداییم دعوت بودیم با ابجیم رفتیم ارایشگاه برگشتیم خونه من شام درست کردیم میخواستیم بخوریم مامانم زنگ زد گفت همه اینجان به جز دخترای من جای شما خالیه حتما باید شامو بیاید اینجا خلاصه هی زنگ زد سفره بازه زود بیاین ماهم تا ۲۰ دقیقه خودمونو رسوندیم اونجا
بعد دم در بودیم مامانم انگار زنگ زده به ابجیم گفته تو شام نخور فقط رها (من)بخوره تو بخوری دیر میکنیم (ابجیم اروم غذا میخوره) گفته بود همین الان میخوایم بریم خونه عروس لازم نیست تو شام بخوری بعدا میری میخوری
اونم ناراحت شد گفت من داشتم شام میخوردم تو منو کشوندی زود اینجا بعد جالب اینه ۱ساعتونیم بعد رسیدنمون رفتیم خونه عروس
به نظرتون حق با ابجیم نیست ؟مامانم مظلوم نمایی میکنه که من چیزی نگفتم یه بارم دو هفته پیش خونه مادربزرگم بودیم مامانم خورشت رو از جلو خواهرم برداشت داد به پسرخالم در صورتی که پسرخالم غذاشو تموم کرده بود ابجیم هنوز هیچی نخورده بود خورشت هم داشت تموم میشد من نمیدونم چرا با ابجیم اینجوری میکنه با من که اینجوری نیست اصلا