میفهممت عزیزم
منم یکی همچین بازی قبلا با هام کرده
دقیقا ۸..۹ماه شایدم بیشتر..هر لحظه ی استرس ی دلهره ی حس بدی داشتما..ی پیام میداد تا میخواستم خوشحال شم امیدولرم شم غیب میشد خیلی بده
من دیدم دارم ذره ذره آب میشم هر بارم بیشتر کوتاه میومدم به حدی که ی سلام میداد من میخواستم ۱۰خط براش بنویسم به حرف بگیرم که باز غیب نشه
یجا به خودم اومدم و تموم کردم این بازی کثیفشو..
گفتم بخوادم به دستم میاره و کلا جواب پیامشو ندادم دیگه..بعد یمدت اون بود که دنبال من بود همه ی حسای بدی که بمن داده بود.. شدم عین خودش دونه دونه شو تجربه کرد..
اصلا یه حکمی تو طلاق هست اگه قبل از ۳ ماه فکر کنم بخوای برگردی دیگه عقد دوباره لازم نیست یه هم چین چیزایی من قبلا شنیده بودم
الان فقط به حرف عقلت گوش کن
اصلا اینجوری ادامه نده
یکی دوروز جوابشو نده
بعدکاملا خونسرد بگو من خواستگاردارم ودارم بهش فکرمیکنم وتوباکارات ورفتارت داری باعث میشی من به یه سری چیزافک نکنم
جوریکه نه سیخ بسوزه نه کباب
دعواداشتید بحث داشتید توهمه ی زندگیاهست ولی بلاخره بعضیاش قابل حل وازطرفی قرارنیس سراسرزندگی ارامش باشه
یازنگی زنگی یارومی روم
بذارحداقل تکلیفت معلوم شه
اینجوری بلاتکلیفی
قطعابهترازمن بلدی زندگیتودستت بگیری چون قلق شوهرت دستت منتهی الان فکرت مشوش واشفته س
بشین فک کن
ببین بایدچه کنی من نظرخودموگفتم
هرجورمیتوونی حرکت بزن که بیادجلو
ببخشید اگر دوست نداشتین جواب ندین...ولی مهریه ازش نگرفتین؟
