سلام دوستای قشنگم
من به صورت خلاصه براتون میگم ولی اگر سوالی بود بپرسید
دایی من حدود ۲۰ و اندی سال پیش همسرشون و از دست دادند و بچه هاشون تا چند وقت حدود ۲ سال پیش مادر بزرگ من بودند
که خدایی تو این مدت هم مادر بزرگ هم مامان من همه جوره مراقبشون بودند و آرامش داشتند
بعد از یه مدت دایی جان تصمیم گرفتند ازدواج کنند البته اینم بگم که کلا همون موقع هم دایی می گفتند من مادر برای بچه هام می خوام و کسی باشه که بچه ها دوسش داشته باشند و این حرفا
خلاصه بعد از کلی گشتن و اینا یه خانوم مطلقه و معرفی کردند و رفتنو پسند شد