امروزم تا ۷ شب کلاس داشتم فردارو گذاشته بودم تایم استراحتم دیگه بدنم کشش نداشت حتی به شوهرم گفتم فردا غذا سفارش میدم به بچه ها حتی نمیخوام سمت اشپزخونه برم بعد خواهرم ماشاءالله تو خونه نمیمونه با بچه هاش گفت فردا میام سمت تو گفتم نه توروخدا فردا میخوام استراحت کنم بدنم دیگه کشش نداره از طرفی میان با بچه های من خونرو میریزن ویران میکنن حالا عذاب وجدان دارم 🤕