چند ماهه عقد کردیم
هر بار میریم خونه پدر شوهرم مدام همسرم امر و نهی میکنه که فلان کارو کن
اینو به مامانم بگو
اینکارو با پدرم کن
زنگ بزن
برو کمک خانوادم
ذره ای اختیار بهم نمیده
درسته اینکارارو باید کنم ولی اعتقادم اینه مدتی بگذره و درست نیست که عروس همین اول بار خیلی صمیمی بشه
ولی همسرم نمیذاره مطابق میلم پیش برم
همینو بهش بگو
بگو دیگه داری زیاد از حد دخالت میکنی
باهاش لج نکن ولی بخاطر این کاراش کمتر برو خونه پدر شوهرت
نرو خونشون
شایدخانوادش هی ب اون میگن زنت فلان کارو نمیکنه
میخواد عادت کنی
همون اول صمیمی بشی تو دلشون بیشتر عزیز میشی
خیلی جدیه به نظرم اصلا مسخره نیس
کجاش خنده داره
کمک مادرش کن دیگه عروس برای چیه پس😐
همشون همینن
مسخره و افتضاح
بگو بزار اونجور ک صلاح میدونم باشم
شاید انتخابت اشتباه بوده..
خیلی راه سختی درپیش داری با این همسر،فقط و فقط با زبون نرم و محبت شوهرت و سرش و گرم کن و کار خودت و بکن بذار اول کاری عادت کنه اولویت شما باشی ن خانوادش
چرا میترسه پدر مادرش یه وقت خدایی نکرده از شما خوششون نیاد؟
